دختری برای حل مسئله استاد رفته بود پای تخته؛ لبه چادرش روی زمین کشیده می شد. پسر چشمکی به دختر پشت سر انداخت و سرش را بر گرداند وبا
نیشخندی می گفت :بچه های ! به شریفی بسپریم که لازم نیست امروز کلاسو جارو کنه...(خنده کلاس)
دختر خیلی جدی و آرام برگشت رو به پسر گفت : پس کی می خواد تو رو جمع کنه؟!(همان صدا ها (این بار بلند تر)خندیند!!)
- ۱۲۸ نمایش